منطق اندیشهها – داستان ذن
روزی استاد پیری، در کشور چین، شاگردان خود را آموزش میداد. در همان زمان، یکی از سخنوران معروف کشور ژاپن […]
روزی استاد پیری، در کشور چین، شاگردان خود را آموزش میداد. در همان زمان، یکی از سخنوران معروف کشور ژاپن […]
«تندرای فو»(Tondrai Fu) استاد ذن «تندای» بود؛ ولی بیشتر وقت خود را به نوشتن داستانهای سادهای صرف میکرد که مطالب
در دوران «می جی»(Mei je)، یکی از استادان بزرگ ذن، به نام « کی چو»(Kei chu) در شهر «کیوتو» زندگی
زمانی، در کشور ژاپن استادی میزیست که «سیز ترکسان»(Siz Torksan) نام داشت. این استاد در کشور چین، زیر نظر استاد
شاگردان استاد «گانگ تِمما»(Gung Tem ma) مردم را دعوت به جلسهای کرده بودند تا استاد برای ایشان صحبت کند. استاد
یکی از اساتید ذن بهنام «رهایما تِه»(Rahaima Te) مدتها شاگردان خود را آموزش داده بود. شاگردان چنان جذب راه او
شاگردان استاد «کونگ فو تسه»(Kunh Fu Tse) برخلاف دستورات استاد خود مبنی بر تلاش و کار هر چه بیشتر، برای
استاد «کانگ دِرای»(Kung Dray) تقاضای استادی معبدی را در میانۀ شرق چین نموده بود. پس از چندی، افرادی به نمایندگی
زمانی، عدهای از پیروان راه استاد «کونگ فو تسه»(Kung Fu Tse) که از حکیمان بزرگ چینی بود، برخلاف اصول و
استاد «کونگ دِاری»(Kung Dray) به تناسب توان هر یک از رهروان، وظیفهای در اداره معبد (محل عبادت- عبادتگاه) برای ایشان