مزاحم نشوید – داستان ذن
اکثر دروس «جیت کان دو»یِ من («جو هیامز»«Joe Hyams») با استاد «بروس لی» به اتفاق «استرلینگ سیلفانت»، که یکی از […]
اکثر دروس «جیت کان دو»یِ من («جو هیامز»«Joe Hyams») با استاد «بروس لی» به اتفاق «استرلینگ سیلفانت»، که یکی از […]
درس چهارم تلقین به نفس (قسمت دوم) در جزوه ی سوم اصولی را یاد گرفتیم و با تلقین به نفس
روزی استاد «ذن» برای گردش و قدمزدن همراه یکی از شاگردانش بیرون رفت، روباهی را دید که در تعقیب خرگوشی
آرایشگر فقیری خیلی شاد بود، چون چیزی نداشت که نگرانش باشد. او آرایشگر دربار بود، و هر روز برای خدمت
«چوانگ تزو» یکی از مریدان «لائو»، سالها در شهری زندگی میکرد. اما روزی ناگهان به مریدانش گفت که باید آنجا
یکی از معلمان «اوکیناوا» که گاهگاهی نزد وی درس میآموختم ، استاد «ماتسو مورا» بود. در مورد ایشان داستان معروفی
روزی از روزها، یک سامورایی به نزد استاد افسانهای «میا موتو موساشی» رفت، و از او درخواست کرد که راه
در روزگاران قدیم، پادشاهی در کشور چین زندگی میکرد که مایل بود یک خروس جنگی بیمانند داشته باشد. او استادی
یک سامورایی در خانهای زندگی میکرد که یک موش عرصۀ زندگی را بر او تنگ کرده بود. او بههیچ صورتی
شخصی به نزد حضرت امام جعفر صادق آمد و گفت: «خدا را به من نشان بده.» حضرت امام جعفر صادق