ذن

شگفتی – داستان ذن

زمانی، عده‌ای از پیروان راه استاد «کونگ فو تسه»(Kung Fu Tse) که از حکیمان بزرگ چینی بود، برخلاف اصول و اعتقادات طریقت استاد خودشان عمل می‌کردند. این‌گروه، پس از دستیابی به مراحل بالای حرکات، به نمایش آنها می‌پرداختند، و با انجام عملیات خارق‌العاده، مردم را به وحشت و تعجب انداخته، و در واقع با انجام این نمایشات، بین خود و مردم فاصله ایجاد کرده بودند.
روزی «کونگ تویما»(Kung Toyma) یکی از استادان معروف و پیرو راه استاد «کونگ فو تسه» به‌همراه شماری از شاگردانش، به‌دیدن حرکات و نمایش این‌گروه رفتند. نمایش‌گران آتش می‌بلعیدند،‌ شمشیر در بدن خود فرو می‌کردند، با مارها صحبت می‌کردند و هزاران نوع از این‌گونه حرکات را به‌معرض نمایش گذاشته بودند. شاگردان از دیدن حرکات محیرالعقول به تعجب آمده بودند، و از استاد «کونگ تویما» خواستند تا راز این حرکات را بر آنها آشکار سازد، و به آنها آموزش دهد. استاد که از این گفتۀ آنها برافروخته گشته بود، سکوت نمود و بعد از چند لحظه که خشمش فروکش نمود، از تک‌تک شاگردانش علت فراگیری این‌حرکات را خواست، و برای هر یک «چرایی؟» مطرح نمود، که هیچ‌یک از آنها جز سرافکندگی پاسخی نداشتند که به استاد خویش بدهند.

مهم: در گذشته، استادان طریقت هنرهای رزمی، به‌هیچ ‌وجه ممکن نمی‌خواستند که از تکنیک‌ها و علم خودشان برای نمایش‌دادن و یا سوءِ استفاده‌کردن، بهره‌برداری منفی نمایند. لذا از شاگردان خود عهد و پیمان می‌گرفتند که آنها هم به‌هیچ ‌وجه ممکن، از تکنیک‌هایشان سوءِ استفاده ننمایند. در این داستان واقعی می‌بینیم، وقتی‌که تعدادی از شاگردان یک کلاس در یک محل دیگر مشغول نمایش‌دادن تکنیک‌های خود، آنهم جلوی چشمان مردم عادی بودند، باعث تعجب تعدادی از شاگردان کلاس دیگر شدند. لذا شاگردان از استاد خویش سئوال کردند که چطور می‌شود این عملیات محیرالعقول و کارهای خارق‌العاده را انجام داد. همچنین از استاد خویش خواستند تا راز این حرکات را بر آنها آشکار سازد، و به آنها آموزش دهد. وقتی‌که استاد این جملات را از شاگردان خود شنید، خیلی عصبانی شد، و بعد از مدتی سکوت که خشمش فروکش کرد، از تک‌تک شاگردانش سئوال کرد که به چه‌علت می‌خواهید این حرکات را یاد بگیرید؟ و یادگیری این حرکات، چه نفعی برای شما و بشریت دارد؟ که هیچ‌یک از شاگردان نتوانستند به سئوال استاد خود، جواب منطقی و قانع‌کننده‌ای بدهند، و همگی آنها جز سرافکندگی و خجالت، پاسخی نداشتند که به استادشان بدهند.
اگر ما کمی بیشتر تعمق نماییم، متوجۀ این موضوع خیلی مهم می‌شویم که، در طول زندگی خود روی کره زمین،‌ باید از حداکثر زمان خود، بیشترین استفاده را نماییم؛ نه اینکه بیشتر عمر خود را صرف فقط فراگیری عملیات محیرالعقول نماییم. بلکه ما باید به‌طرف پیداکردن جواب سئوالات مهمتری مثل: از کجا آمده‌ایم؟ برای چه آمده‌ایم؟ هدف از آمدن ما به این دنیا چه بوده؟ به کجا خواهیم رفت؟ اگر کسی به این سئوالات بیشتر فکر کند، عمر کوتاه خود را به بطالت نمی‌گذراند.
ما باید این را بدانیم که اساتید طریقت دانایی برای این آمده‌اند که ما را به‌سوی روشنایی و آگاهی و نور هدایت نمایند، لذا بدترین اعمال این است که به‌جای کسب معلومات مهمتری که ما را به‌سوی خودشناسی و خداشناسی هدایت نماید و درهای تکامل را به رویمان باز نماید، از این اساتید بخواهیم که به ما حرکات محیرالعقول یاد بدهند، و تازه خودمان هم نمی‌دانیم برای چه چیزی می‌خواهیم این حرکات را یاد بگیریم.
البته این موضوع را باید گفت که، اگر کسی به درجه استادی طریقت دانایی برسد،‌ می‌تواند خیلی از کارهای محیرالعقول و اعجاب‌انگیز و حتی معجزات را انجام دهد، ولی این افراد به‌هیچ ‌وجه ممکن، برای کارهای شخصی و خودنمایی و کسب مقام و ثروت و قدرت، این کارها را انجام نمی‌دهند؛ بلکه فقط برای هدایت انسان‌ها و در بعضی از شرایط خاص این حرکات را آن‌هم برای نشان‌دادن طریقت دانایی، ‌به افرادی‌که می‌خواهند وارد راه سیر و سلوک الی‌الله بشوند، انجام می‌دهند. پیامبران ، امامان  و اولیاءالله (س)، بهترین اساتید طریقت دانایی می‌باشند.

استاد حکیم می‌فرماید:
«انسان باایمان و باتقوی و عالِم، احتیاجی به خودنمایی و ثابت کردن علم و معرفت و قدرت خویش ندارد. زیرا کسانی‌که باید بفهمند، خودشان متوجه می‌گردند.»

استاد حکیم می‌فرماید:
«وارد شدن به طریقت دانایی و هنرهای رزمی جامع، مستلزمِ داشتن پنج خصلت مردانه ستاره قدرت، یعنی: پاکی، صداقت، صبر، استقامت، و تواضع (احترام)، می‌باشد.»

نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی – کتاب داستان های ذن جامع

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: ۱ میانگین: ۴]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
پیمایش به بالا