سالها پیش، در کشور چین، دو دوست بودند که یکی با استادی و مهارت چنگ مینواخت و دیگری با دقت و حوصلۀ بسیار گوش میداد.
وقتیکه اولی آهنگی میزد و مثلاً در بارۀ کوه آواز میخواند، دومی میگفت: میتوانم کوه را در برابر خودمان ببینم.
یا وقتیکه اولی آوازی راجع به آب سر میداد، دومی میگفت: نهر روان همینجاست.
روزی دوست شنونده بیمار شد و بعد از مدتی زندگی را بدرود گفت. دوست نوازنده سیمهای چنگ را پاره کرد و دیگر آهنگی ننواخت. از آن زمان، پاره کردن سیمهای چنگ را نشانی از دوستی صمیمانه بین نوازنده و شنونده میدانند.
مهم: وقتی به آفرینش مخلوقات و مخصوصاً انسانها بهدست توانای خداوند قادر مطلق میاندیشیم، به این نکته مهم پی خواهیم برد که، وقتی خداوند متعال انسان را خلق کرد، فرمود: «من انسان را به صورتی از صورتهایم خلق نمودم و از روح خود به درون انسان دمیدم.» (قرآن کریم «سوره سجده – آیه ۹» و «سوره حجر – آیه ۲۹») و در آخر خداوند حکیم میفرماید: «آفرین بر بهترین خلقکننده.» (قرآن کریم «سوره مؤمنون – آیه ۱۴») و در جایی دیگر منظور از این خلقت را به اینصورت بیان میکند که: «من به انسان اسماءالهی و اسرار الهی را آموختم و آنرا اشرف مخلوقات قرار دادم، زیرا من گمنام بودم و میخواستم با خلقت انسان، خود را به تمامی مخلوقات آفرینش بشناسانم. آفرین بر بهترین خلقکننده.» (قرآن کریم «سوره بقره – آیه ۳۱») (البته این موضوع را باید متذکر شد که، خداوند احتیاجی به خودنمایی نداشت. بلکه قصدش از این آفرینش، فقط بخشش و زندگی و سخاوت بوده که به ما مخلوقات، ارزانی داشته است).
وقتی به این داستان واقعی کمی بیشتر تعمق نمایید، به این موضوع خیلی مهم پی خواهید برد که؛ در صورتی ارزش یک اثر و یا یک خلقت مشخص میگردد که، شنونده یا بیننده با تمام وجودش آن اثر و یا خلقت را تجسّم کرده و توسط حس درونی خود آنرا به خالق اثر انتقال دهد. دراینصورت خالق اثر توسط آن انرژی ارسالی از طرف شخص شنونده و یا بیننده به وجد خواهد آمد و انرژی عشق را از درون خود به بیرون انتقال داده و به اطراف انتشار میدهد. وقتیکه اینحالت ایجاد شد، هر دو انرژی خالق و مخلوق با همدیگر عجین شده و انرژی جدید و نوظهوری به جهان آفرینش پا میگذارد که به آن «اَنوارِ عشق الهی» میگویند. حال اگر یکی از ایندو، یعنی خالق یا مخلوق نباشند، آن دیگری مثل شمع میسوزد، زیرا:
« قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری »
این داستان، سمبلی برای عارفان سیر الیالله میباشد. و منظور از «نوازنده» خداوند حکیم است؛ و منظور از «شنونده» انسان است. منظور از «نواختن چنگ و خواندن» یعنی گفتن اسرار و اَسماءالهی بهصورت رمز، و منظور از «شنوندهای که با تمام وجودش آهنگ را بهصورت تصویر تجسّم مینماید» یعنی شخص باتقوایی که الهامات درونی و الهی را با تمام وجودش درک میکند.
منظور از «بیمار شدن شنونده» یعنی آنقدر شنونده از اسرار و اسماءالهی پُر شده که دیگر نمیتواند با انسانهای دیگر که از این نوع احساسات خالی میباشند ارتباط برقرار نماید؛ زیرا همدیگر را درک نمیکنند، و این حس از تنهایی و مرگ هم بدتر است.
منظور از «مرگ شنونده» یعنی به وصال رسیدن عاشق به معشوق خود، زیرا بعد از مرحله «عشق الهی»، مرحله «فناء فیالله» اتفاق میافتد. منظور از «پاره شدن سیمهای چنگ» یعنی سکوت و برقرار نکردن ارتباط جهت گفتن اسرار الهی از طرف خالق بهطرف مخلوق متقی؛ زیرا نامحرمی مابین نوازنده و شنونده قرار گرفته است. و در آخر، منظور از «نشانی از دوستی صمیمانه مابین نوازنده و شنونده برقرار شده» یعنی مخلوق از دنیای فانی بهسوی دنیای باقی شتافته و خداوند لطیف و حکیم، انسان متقی را از مرحله «فناء فیالله» به مرحله تکاملی خود یعنی «بقاءالله» هدایت مینماید. در اینصورت است که میگویند انسان اشرف مخلوقات است؛ زیرا صورتی از صورتهای خداوند متعال میباشد.
شاعر شیرینسخن، استاد رهی معیری میگوید:
«از رَه غفلت، به گدایی رسی وَر به خود آیی، به خدایی رسی»
« گر به خود آیی، به خدا رسی، پس به خودآ »
استاد حکیم میفرماید:
«کسیکه در راه رضای خداوند متعال، خود را «فنا فِیالله» میکند؛ خداوند بخشنده و مهربان، آنشخص را به مقام «بقاءالله» بالا میبرد؛ آنگاه، معرفت و حکمت و حقیقت و آگاهی و نور الهی، در ظاهر و باطنش، متجلّی و نمودار میشود.»
نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی – کتاب داستان های ذن جامع