وقتی استاد ذن، «بان کی»(Ban kei) بدرود حیات گفت. مرد کوری که در نزدیکی دیر (محل عبادت راهبان) استاد میزیست، به دوستی اظهار داشت؛ من چون کور هستم و نمیتوانم صورت کسی را ببینم، از اینرو شخصیت هرکسی را از آهنگ کلامش در مییابم. بهعنوان مثال: وقتیکه میشنوم، کسی برای خوشبختی و توفیق دیگری، به او تبریک میگوید، آهنگ محرمانۀ حسادت را از کلامش درک میکنم. همچنین، زمانیکه به سبب پیشآمد مرگ، تسلیت گفته میشود، آهنگ محرمانۀ شادی و رضایت را هم درک میکنم. مثل اینکه گوینده تسلیت، چون چیزی باقیمانده که در دنیای خود به چنگ آورد، شاد هم هست.
با این حال، در تمام تجربیاتم دریافتم که، صدا و کلام استاد «بان کی» همیشه صمیمانه بود. زیرا، هر وقت ابراز شادی میکرد، جز صمیمیت و خوشحالی چیزی درک نمیکردم؛ و هر زمان که تأسف یا تسلیت بر زبان میراند، تنها چیزیکه از کلامش درک میکردم، غم بود.
مهم: وقتی به زندگی بزرگان نگاه میکنیم، میبینیم که تمامی آنها صاحب کمالات و محاسن اخلاقی میباشند. یکی از اخلاق پسندیده، داشتن ظاهر و باطنی یکسان است. یعنی هر چه در درون هست، در بیرون هم همان نشان داده شود؛ و هر چه در بیرون و ظاهر است، در درون و باطن هم همان باشد. برعکس این اخلاق پسندیده، اخلاق بدی هست،که آنرا به اسم نفاق و دورویی میشناسیم. در اینصورت است که انسان از حالت معنوی الهی خود تنزل میکند.
منافقین و دوروریان و متظاهرین، دور را نزدیک و نزدیک را دور، انسانهای شریف را دشمن و دشمنان را انسانهای شریف معرفی میکنند. در کل منافقین افرادی هستند که، برای پیشرفت و بهدستآوردن هر چیزی برای خودشان، همه چیز را وارونه جلوه میدهند. روندگان راه منافقین، متظاهرین و دورویان، همیشه در حباب و سرابِ زندگی دست و پا میزنند؛ و هر چقدر بیشتر دست و پا میزنند، بیشتر در باتلاق حیوانی خود فرو رفته، و از تکامل انسانی خود دور میافتند؛ و در نهایت هم، جز افسوس و پیشمانی، چیزی عایدشان نمیشود.
انسانهای وارسته، کسانی هستند که ظاهر و باطنی آراسته دارند، ظاهر و باطنشان یکی است. هر چیزی را سرجای خود قرار داده، و آنرا همانطوری که هست به دیگران نشان میدهند. اینگونه افراد، راهنمایان راستین مردم هستند، که از طرف خداوند مأمور میباشند. هر کس، با انسانهای صادق و راستگو معاشرت نماید، حتماً در زندگی دنیوی و اخروی موفّقیتهایی به اندازۀ ارزش خود دریافت خواهد نمود. همچنین افراد صادق، مستقیماً به سمت خداوند حکیم رفته، و در نهایت به وصال «حضرت دوست، که هر چه هست و نیست، همه از آنِ اوست» خواهند رسید؛ انشاءالله.
استاد محمدرضا یحیایی
بخشی از کتاب داستان های ذن جامع