یک فرمانده جنگآور معروف ژاپنی به نام «نوبو ناگه»(Nobu naga) با اینکه تعداد سربازانش به یکدهم نفرات دشمن هم نمیرسید، تصمیم گرفت به دشمن حمله کند. او میدانست پیروز میشود، ولی سربازانش تردید داشتند.
در راهی که پیش میرفتند، به دیر (محل عبادت راهبان) «شینتو»(Shin to) رسیدند. فرمانده به سربازان خود گفت: پس از بازدید از دیر (محل عبادت راهبان) سکّه میاندازم، اگر شیر آمد پیروز میشویم، اگر خط آمد شکست میخوریم. ما، در دست سرنوشت اسیریم.
فرمانده به داخل دیر (محل عبادت راهبان) رفت و در سکوت به ادای احترام پرداخت. وقتی بیرون آمد، توسط سکّهای که داشت شیر و خط انداخت. در این لحظه شیر آمد. سربازان آنچنان تشویق و شاد شدند، که در نبرد پیروز شدند.
ملازم مخصوص فرمانده، پس از پیروزی گفت: واقعاً هیچکس نمیتواند سرنوشت را عوض کند.
فرمانده باهوش گفت: اینطور نیست! بعد سکّه را به ملازمش نشان داد. هر دو طرف سکّه نقش شیر داشت.
مهم: وقتی به زندگی بزرگان نظری اجمالی بیافکنید، متوجه این موضوع خیلی مهم میشوید که، در مواقع خیلی ضروری، زمانیکه شک، یأس و ناامیدی روی اطرافیان، سایۀ شوم خود را میگستراند، و باعث نابودی و مرگ و شکست میشود؛ یک تکنیک خاص، که باعث روشن شدن ایمان درونی شود، کارساز میباشد. در این داستان واقعی، فرمانده باهوش که از اساتید بهنام و باتجربه دوران خود بوده، از تکنیک تقویتکننده روحیه توسط رخنه در اعتقادات درونی سربازان خود استفاده نمود. و با اینکار، روحیه سربازان خود را آنقدر بالا برد که قدرت رزمی آنها دهها برابر گردید. زیرا، یک جنگآور فقط به سلاح و شمشیر احتیاج ندارد، بلکه روحیه و اعتقاد و ایمان به پیروزی مطلق در جنگ، به مراتب کارسازتر از دیگر جنبههای فرعی میباشد. از این موضوع نتیجه میگیریم که انسان، با روحیه و اعتقاد و ایمان و امید زنده است. و اگر روزی این موضوع برعکس شود، یعنی شک و تردید و دو دلی و ناامیدی سایۀ شوم خود را بر سر ما بگستراند، حتماً شکست و هلاکت و فلاکت هم بهدنبال آن خواهد آمد. پس ما میتوانیم تا حدودی که در توانمان هست، یعنی با توجه به ایمان درونی و حکمت اِشراقمان، سرنوشت خود و دیگران را تغییر دهیم. زیرا خداوند رحمان و رحیم، انسانها را به بهترین نحو ممکن کامل آفریده، و بهترین چیزها را هم برای او خلق نموده است. حالا چرا ما با فلاکت و هلاکت در روی کرۀ زمین زندگی میکنیم و بهجای دوستی، دشمنی و بهجای آبادانی، ویرانی و بهجای روشنایی، تاریکی و جهل ما را فرا میگیرد. این موضوعات را انسانهای ضعیف به سرنوشت نسبت میدهند. در صورتیکه تمامی اینها بهخاطر بیکفایتی و قدرتطلبی بعضی از انسانها میباشد که باعث جنگ و خونریزی و فلاکت و هلاکت انسانهای دیگر میگردد. شما مطمئن باشید که اگر روزی انسانها، با ایمان و نورِ اشراق و حکمت الهی به روشنشدگی برسند، کرۀ زمین آنقدر آباد میگردد که فکر میکنیم بهشت از آسمان به زمین آمده است. پس هر کاریکه انجام میدهیم، بازتابش به ما برمیگردد. اگر روزی تمامی انسانها با همدیگر اتحاد و دوستی داشته باشند و به همدیگر با هنر عشق ورزی که هدیهای الهی است، رفتار کنند، آنروز ما سرنوشت واقعی خود را در دست خواهیم گرفت.
استاد حکیم میفرماید:
«سلطهجویی و جنگیدن و قدرتطلبی، ویژگی کسانی استکه از درون احساس ناامنی و ضعف و تهیبودن میکنند.»
نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی – کتاب داستان های ذن جامع