ذن

راه مبارزه – داستان ذن

استاد ذن «چنگ مای» (Cheng Mai) برخلاف سایر استادان که در معابد دور دست و با تعداد معدودی شاگرد می‌زیستند، معابد خود را در شهرهای بزرگ برپا می‌کرد و همه طبقات می‌توانستند در معابد او حاضر شوند، و طریقت او را یاد بگیرند.
استاد به رهروانش راه مبارزه را آموزش می‌داد، به این منظور شیوه‌هایی را که خود، آنها را ابداع کرده بود، به ایشان یاد می‌داد. تا آنکه آنان در مبارزه به مهارت‌های بسیاری دست یافتند، ولی هنوز به‌دنبال استاد خویش و در پی فراگیری بیشتر شیوه‌ها بودند. ولی استاد «چنگ مای» ناگهان آموزش مبارزه را قطع کرد و به رهروانش توصیه کرد که خود از روی حرکاتی‌که آموخته‌اند، طُرق جدیدی بیافرینند. استاد زمانی آموزش مبارزه را قطع کرده بود که مبارزه‌ای عمومی علیه فرمانروای مستبد شهر آغاز گشته بود، و او با این‌کار قصد داشت که رهروانش را پا به پای دیگران در این مبارزه شرکت دهد، ولی اکثر رهروان نه‌تنها شیوه‌های جدید مبارزه را نیافریدند، بلکه پس از مدتی، آنچه را هم که فرا گرفته بودند، فراموش کردند، و به‌جز تعدادی اندک، همگی از پیش او پراکنده شدند، و استاد هرگز به آنها تکنیک‌های پیشرفته را نیاموخت. و تنها به تعداد انگشت‌شمار همراهانش که باقی‌مانده بودند، فنون و تکنیک‌های پیشرفته را آموزش داد.

مهم: وقتی به زندگی بزرگان نظری اجمالی بی‌افکنید،‌ متوجۀ این موضوع خیلی مهم می‌شوید که هرکدام از آن اساتید، به یک روش خاص و منحصربه‌فرد مشغول تعلیم‌و تربیت به دیگران می‌شدند. به‌همین خاطر، عُمق وجودی درک‌کردنشان بسیار ژرف می‌بود. در این داستان واقعی اگر تعمق و تفکر نمایید، متوجۀ چندین موضوع خیلی مهم می‌گردید: اول اینکه هر کدام از اساتید، یک مأموریت خاص و مربوط به‌خود را دنبال می‌کنند. یعنی بعضی‌ها در شهرها و بعضی‌ها هم در نقاط دور افتاده مشغول تدریس می‌شوند. دوم اینکه بعضی از اساتید، شاگردان خود را از همان ابتدا گلچین می‌کنند، ‌ولی بعضی از آنها (اساتید) به عموم مردم آموزش می‌دهند، و در نهایت با شگردی که در امتحان‌کردن دارند، شاگردان واقعی خود را انتخاب و گلچین می‌نمایند. سوم اینکه استاد تا اندازه‌ای از علم و تکنیک خود را به شاگردانش آموزش می‌دهد، و قبل از اینکه شاگردان به علوم و تکنیک‌های پیشرفته برسند، آنها را مورد امتحان سخت قرار می‌دهند. زیرا تکنیک‌ها و علوم پیشرفته، شاگردانِ جدی‌تر و مصمّم‌تر و خالص‌تر و پاک‌تر و متواضع‌تر و باتقواتر را می‌طلبند. لذا در این مرحله و مراحل بالاتر، شاگردان باید انتظار سخت‌ترین امتحانات را داشته باشند، آن‌هم در شرایطی که اصلاً انتظار ندارند. چهارم اینکه دقیقاً استاد زمانی شاگردان خود را به‌حال خود رها نمود که هم‌زمان با انقلاب مردمی برعلیه فرمانروای مستبد بود. و به شاگردان خود توصیه کرد که خود از روی حرکاتی‌که آموخته‌اند، طْرق جدیدی بی‌آفرینند. استاد می‌خواست که شاگردانش به درجه‌ای برسند که خودجوش بوده، و از خودشان تکنیک‌ها و فنونی ابداع نمایند. پنجم اینکه استاد می‌خواست رهروانش پا به پای دیگران در این مبارزه شرکت کنند. ششم اینکه استاد قصد داشت شاگردانش را مورد آزمایش سخت قرار دهد. بعضی از شاگردان استاد نه‌تنها شیوه‌های جدید مبارزه را نیافریدند، بلکه پس از مدتی، آنچه را هم که فراگرفته بودند، فراموش کردند، و استاد هرگز به آنها تکنیک‌های پیشرفته را نیاموخت. تنها عده کمی از شاگردان به حرف‌های استادشان گوش داده، و علاوه بر تکنیک‌هایی که فراگرفته بودند، از خودشان روش‌ها و تکنیک‌های دیگری هم ابداع نمودند. استاد فقط این افراد را نزد خود نگاه داشت، و به آنها فنون و تکنیک‌های پیشرفته را آموزش داد. زیرا این افراد، با پشت‌کار و جدّیت و مخصوصاً گوش‌دادن و عمل‌کردن به دستورات استادشان توانستند از امتحان سخت، با موفّقیت و سربلندی بیرون بیایند.


استاد حکیم می‌فرماید:
«اگر شاگرد سیرِ اِلی‌الله، بال‌های علم و عمل خود را به‌دست فرامین و دستورات استاد خود بسپارد؛ مطمئناً استاد، شاگرد را به‌طرف نورِ الهی که هدف نهایی و تکامل هر انسانی می‌باشد، خواهد رساند.»

استاد حکیم می‌فرماید:
«هر کاری با پُر کاری به نتیجه می‌رسد.»

نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی – کتاب داستان های ذن جامع

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: ۰ میانگین: ۰]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
پیمایش به بالا