ذن

درک – داستان ذن

استادی باتجربه، در جمع رهروان خویش، از رنج‌ها و مصائبی که بر وی و دیگر پیام‌آوران و راهبران طریقت‌های گوناگون «درک و شناخت»(خودشناسی) رفته بود، سخت می‌گفت.
یکی از رهروان، سخن استاد را به نادانی برید، و برای خودنمایی به استاد چنین گفت: «استاد، ما کاملاً درد شما را درک می‌کنیم، این‌که بر شما چه رفته است، و چه رنج‌ها و مشقت‌هایی را متحمل گشته‌اید.»
ولی استادِ پیر طریقت، حتی توجهی کوتاه نیز به وی نکرد، و سخن خود را همچنان ادامه داد. سپس، در ادامه سخنانش گفت: «آری یاران، داستانی در بین همراهان نقل می‌شود، بدین مضمون که؛ شخصی در تب شدید می‌سوخت، و شخصی دیگر به‌وسیله دمانسج، تب وی را اندازه می‌گرفت، و با او بدین‌سان همدردی می‌نمود.»
حاضران همگی به تفکر فرو رفتند.

مهم: می‌بینید که در گذشته، اساتید هر چقدر داناتر و حکیم‌تر و روشن‌بین‌تر بودند، نسبت به آن، مأموریت‌شان پیچیده‌تر و سخت‌تر می‌نمود. در بعضی مواقع، به‌قدری فشارهای وارده به اساتید طریقت دانایی زیاد می‌شد که رنج و مشکلات پیش‌آمده، روی شانه‌های اساتید سنگینی می‌کرد و باعث کُندشدن حرکت تکاملِ آموزشی آنان می‌شد. در این داستان واقعی، وقتی یکی از اساتید دانا و حکیم برای شاگردان خود از رنج‌ها و مشقت‌هایی که در این راه سخت متحمل گشته، سخنرانی می‌کرد؛ یکی از شاگردان برای خودشیرینی به استاد می‌گوید که: «استاد، ما کاملاً درد شما را درک می‌کنیم که بر شما چه رفته است، و چه رنج‌ها و مشقت‌هایی را متحمل گشته‌اید.»
استاد دانا و پیر طریقت، حتی توجهی کوتاه هم به شاگرد نمی‌کند، و سخنرانی خود را ادامه می‌دهد. در انتها، برای اینکه درس مهمی را به دیگران بیاموزد، به‌طور غیرمستقیم، توسط داستانی آن‌را بیان می‌نماید.
وقتی‌که با یک استاد طریقت دانایی صحبت می‌کنید، چند موضوع خیلی مهم را مدنظر داشته باشید: اول اینکه، آنها را بیشتر مواقع، غیرمستقیم مطالب خود را بیان می‌کنند. دوم اینکه، آنها بیشتر مواقع، صحبت‌هایشان را در هاله‌ای از ابهام قرار می‌دهند، و در واقع باید به عمق و ریشه سخنانشان پی ببرید. سوم اینکه، آنها بیشتر مواقع، حرف‌هایشان را آن‌قدر ساده بیان می‌کنند که اطرافیان آن‌را متوجه نمی‌شوند، زیرا اطرافیان به‌خاطر پیچیدگی‌های خاص خودشان، بیشتر مواقع، همه چیز را پیچیده می‌بینند، در صورتی‌که همیشه «حقیقت در سادگی است».
منظور از داستانِ شخصی‌که در تب شدید می‌سوخت و شخص دیگری به‌وسیله دماسنج، تب وی را اندازه می‌گرفت، و با او بدین‌سان همدردی می‌نمود، این است که،؛ انسان تا در موقعیت سخت و دشوار، پستی و بلندی، و حوادث و اتفاقات روزگار قرار نگیرد، نمی‌تواند عُمق رنج و درد دیگران را درک نماید. بلکه او تنها می‌تواند خیلی سطحی آن‌را بفهمد. البته این موضوع برای انسان‌های عادی صدق می‌کند. زیرا، انسان‌های خاص، که از طرف خداوند مأموریت الهی دارند، خیلی راحت می‌توانند به عمق هر چیزی پی ببرند، حتی بیشتر از دیگران درک و شناخت از دردها و رنج‌های انسان‌ها دارند. به‌همین‌خاطر است که آنها می‌توانند سکان هدایت کشتی طوفان‌زدۀ بشریت را به‌دست گرفته، و کشتی را به‌همراه سرنشین‌هایش، به ساحل اَمن و پُر برکت الهی هدایت کنند.

استاد حکیم می‌فرماید:
«مخلوقاتِ خداوند را همانگونه که خلق شده‌اند ببینید و درکشان کنید، نه آنگونه که شما فکر می‌کنید و از آنها انتظار دارید که آنگونه باشند.»

نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی – کتاب داستان های حکمت آموز جامع

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: ۰ میانگین: ۰]

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سبد خرید
پیمایش به بالا