راهبهای (زنِ سالک بودایی) که در جستجوی روشنشدگی میکوشید، مجسّمۀ بودا را ساخت و آنرا با برگهای زرّین (ورق طلا) پوشاند. هرجا میرفت مجسّمه را هم با خودش میبرد.
سالها گذشت، هنوز چنین میکرد. به دیر (محل عبادت راهبان) کوچکی در یک دهکده رسید که از مجسّمۀ بودا بسیار در آن بود، و هر یک مختصاتی ویژۀ خود داشت. راهبه میخواست عود (چوب درخت عود که میسوزانند و بوی خوش از آن متصاعد میشود) در پیشگاه مجسّمۀ خود دود کند. ولی چون نمیخواست بوی عطرآگین آن به سایر مجسّمهها برسد، دودکشی درست کرد که دود را فقط به مجسّمه خودش هدایت نمود. اینکار، سبب شد بینی بودای زرّین او سیاه شود و آنرا خیلی زشت کند.
مهم: وقتی به زندگی بزرگان نظری اجمالی بیافکنید متوجۀ این موضوع خیلی مهم میشوید که، در آنها در اثر گذشت و فداکاری و ایثاری که در حق دیگران انجام میدادند به مراحل والای انسانیت میرسیدند. یعنی با تمام وجودشان، خودشان را وقف خدمتگذاری در راه رضای خداوند متعال مینمودند و در این راه از هیچگونه خدمتی کوتاهی نمیکردند.
در این داستان واقعی میبینیم، خانمی که به طریقت بودا وارد شده و در جستجوی روشنشدگی میکوشد و حتی سالهای زیادی از عمر خود را در این راه طی میکند، یک مجسّمۀ زرّین از بودا برای خودش درست میکند که همیشه و در همهحال به فکر راهش باشد. ولی متأسفانه، وقتیکه به دیری کوچک در یک دهکده دور افتاده میرسد و میبیند که در محراب عبادتگاه چندین مجسّمۀ بودای دیگر هم وجود دارد، بهخاطر اینکه بوی عطر عودش به مجسّمههای دیگر نرسد، برای مجسّمهاش دودکشی درست میکند که فقط عطر آن نصیب مجسّمۀ بودایِ خودش گردد. این خانم راهب، فکر میکرد که اگر اینکار را نکند، روشنبینی و انرژی الهی بین مجسّمههای دیگر تقسیم میشود، و شاید به خودش چیزی نرسد. و در آخر، نتیجه کارش را هم دریافت کرد و آن سیاهشدن صورت مجسّمۀ بودایش بود، زیرا مستقیماً دودها را بهطرف صورت و بینی مجسّمۀ خودش هدایت نموده بود.
استاد حکیم میفرماید:
«خداوند حکیم، علم را به انسان متواضع میدهد، و از انسان متکبر میستاند.»
از این داستان آمورنده میتوانیم درسهای معنوی فراوانی دریافت نماییم. احتمال اینکه ما هم روزی، در یک جایی در آفرینش، مرتکب اشتباهی مشابه شده باشیم، و یا در آینده مرتکب آن شویم، خیلی زیاد است.
استاد حکیم میفرماید:
«دام شیطان بسیار خطرناک و فریبنده میباشد.»
برعکس این تفکر که خانم راهب داشت و همهچیز را برای خودش میخواست و حتی از بوی عطر عود خود به دیگران نمیبخشید، دارای یکی از صفات ناپسند خساست و خودخواهی شده بود، و اگر خداوند به این شخص عمر حضرت نوح را هم میداد، باز هم نمیتوانست به روشنبینی برسد. زیرا، تنها انسانی میتواند به درجۀ کمال و روشنبینی برسد که بتواند تمامی صفات پست و رذیلۀ حیوانی خود را کنار گذاشته، و به جایش صفات پسندیده و نیکوی انسانی خود را فعّال و هدایت نماید. در اینصورت است که انسان به مقام والای روشنبینی میرسد.
کسیکه نتواند امیال حیوانی خود را که صفات ناپسند و رذیلۀ حیوانی است را از خود دور کند، نمیتواند وارد مرحلۀ پاکسازی و تزکیه و تهذیب نَفس گردد. وقتی شخصی وارد مرحله سیر الیالله میشود، باید این نکته را همیشه در نظر بگیرد که خداوند وقتی نور آگاهی خود را به شخص میدهد که آن شخص بتواند از تمامی امیال و آرزوها و خواستههای مادی و زمینی و حیوانی خود چشمپوشی نماید. هر چقدر انسان مهربانتر، با گذشتتر، ایثارگرتر، خوش اَخلاقتر، عاقلتر، عالِمتر، صبورتر، صادقتر، متواضعتر و پاکتر گردد، خداوند هم نور بیشتری را بهطرف سالک سیر الیالله گسیل میکند. پس بُرد با کسی است که با خداوند متعال تجارت کند؛ زیرا هیچکس بهتر از خداوند حکیم و دانا به ما نمیتواند سود بیشتری بدهد. اگر کسی یک ثواب کوچک بهخاطر رضای خداوند انجام دهد، خداوند اَجر و پاداش سی ثواب را به او خواهد داد.
استاد حکیم میفرماید:
«تمام هستی، در حالِ عبادت خداوند، توسط امواج اَذکار الهی، بهصورت شُکر گزاری و تسبیح خداوند متعال، میباشد.»
این داستان به ما میآموزد، اگر میخواهید به نتیجه خوبی نائل آیید. باید صفاتی را که در خداوند مهربان میشناسیم، در خودمان پرورش دهیم، مثل: بخشنده، با گذشت، صبور، استقامت، متواضع، پاکی، مهربان، رحمت، شوکت، عزت، حکیم، دانا، روزیدهنده، شنوا، بینا، صادق، ایثارگر، ستار، برکت دهنده، مشکلگشا، با کرامت، جلال و جبروت، روشن بین، شفا دهنده، آرامشدهنده، رَحمکننده، آفریننده، حفاظتکننده و … .
ما باید در طریقت دانایی و سیر الیالله یاد بگیریم که فرمول زندگی معنی (عالَم اَبَر فیزیک) با فرمول زندگی دنیوی (عالَم فیزیک) یکسان نبوده، و در بعضی موارد، متضاد همدیگر هم میباشد.
در فرمول زندگی دنیوی، هر چقدر انسان به دیگران ببخشد، از خودش کم میشود. مثل پول و لباس و غذا و … که اگر به دیگران بدهید، از شما کم میشود. ولی در فرمول معنوی، هر چقدر انسان به دیگران ببخشد، چندین برابر آنرا دریافت خواهد کرد. مثل علم و دانش و معرفت و پول و لباس و غذا و جان و … که اگر به دیگران بهخاطر رضای خداوند بدهید، خداوند چندین برابر پاداشِ اعمال نیک شما را، چه در دنیا و چه در عالم برزخ و چه در عالم معاد و بهشت برین، به شما برمیگرداند؛ انشاءالله.
استاد حکیم میفرماید:
«اعمالتان در کرۀ خاکی، بازتابی میشود در آخرتتان (آخرتمان، بازتابی است از اعمالمان در کرۀ خاکی).»
استاد حکیم میفرماید:
«هیچ نیرویی کارسازتر از نیروی معرفتِ الهی که بههمراه علم و عمل باشد، در جهان وجود ندارد.»
استاد حکیم میفرماید:
«قبل از اینکه خیلی دیر شود، باید توشهای برای سفرِ آخرت فراهم کرد. زیرا زمانیکه گذشت، دیگر هیچگاه باز نمیگردد.»
استاد حکیم میفرماید:
«کسیکه نتواند دیگران را ببخشد، آرامش درونی نخواهد داشت، و مورد رحمت و بخششِ خداوند، قرار نخواهد گرفت. اگر کسی تمامی کارهایش خدایی باشد، خداوند هم، گرهگشایِ درهایِ بستهاش خواهد بود؛ انشاءالله.»
استاد حکیم میفرماید:
«طوری زندگی کنید که در لحظۀ مرگ، از روشِ زندگی خود، راضی باشید.»
نوشته ی: استاد محمدرضا یحیایی – کتاب داستان های ذن جامع