اصل اول: همهچیز ذهن است. عالم ذهنی است. ما همگی در خواب خداوند هستیم. هر چیزی در دنیا میبینیم، از انرژی ساخته شده؛ و وقتی متراکم میشود، ماده میشود. ما خیلی دنیای مادی را جدی میگیریم.
اصل دوم: هرچه در بالاست، در پایین هم هست؛ و هرچه در پایین است، در بالا نیز هست. هر چیزی که وجود دارد، فرمول کلی برای آفرینش است. یک چیز جابجا شود، یک موجود دیگر بوجود میآید. اما همه در نهایت، همهچیز به این فرمول برمیگردد.
اصل سوم: هیچ چیزی در سکون نیست؛ همهچیز در حرکت است. همهچیز مرتعش است. همه چیز انرژی است؛ و همهچیز دارای یک فرکانس است. هرچه ارتعاش بالاتر باشد، به منبع خلقت نزدیکتر میشود.
اصل چهارم: همهچیز دوگانه است. همهچیز دو قطبی است. همهچیز دو قطب مخالف دارد، خوب و بد. در واقع دو قطب، یک چیز واحد هستند که فقط در شدت و حدت با هم متفاوتند؛ اما ماهیت یکسانی دارند. همهچیز اینگونه است؛ بجز ذات خدا. تمام حقایق، نیمی از حقیقت است؛ چون نصفش را ندیدهای.
اصل پنجم: همهچیز به درون و بیرون، در جریان است. همهچیز، جزر و مد خودش را دارد. همهچیز عروج و سقوط دارد. حرکت آونگوار در همهچیز وجود دارد. میزان حرکت آونگ به سمت راست، برابر میزان حرکت آونگ به سمت چپ است. همهچیز شبیه یک موج سینوسی است؛ یکمدت خیلی عالی است؛ و یکمدت پایین میآیید؛ بالا و پایین دارد (یین و یانگ). آونگ حرکت میکند؛ باید یاد بگیری با آونگ حرکت کنی. یک تجربهی منفی، لزوماً تلخ نیست.
اصل ششم: هر علتی، معلولی دارد؛ و هر اتفاقی، دلیلی دارد. همهچیز بر اساس قانون رُخ میدهد. شانس، به قانونی میگویند که هنوز شناخته نشده است. سطوح بسیاری برای علیت وجود دارد؛ ولی هیچ راه فراری از قانون نیست. در این دنیا، هیچچیزی اتفاقی نیست؛ اگر فکر میکنی اتفاقی است، تو قانونش را نمیشناسی. ما باید یاد بگیرم بر اساس این اصول بفهمیم این دنیا چطور کار میکند؛ هرچه بهتر یاد بگیریم، بهتر به بُعدهای دیگر راه پیدا میکنیم.
اصل هفتم: جنسیت در همهچیز است. همهچیز اصول و قواعد مردانه و زنانهی خودش را دارد. جنسیت، در تمامی سطوح آفرینش، نمود دارد. منظور، انرژی زنانه و مردانه است.